بازگشت به صفحه اول  
 
 

سازمان های جبهــه ی ملی ایران در خارج از کشور

 اطلاعیه ی مطبوعاتی

 نامه ی سازمان به مقامات اتحادیه ی اروپا

درباره ی خطر جنگ

 آقای هانس گرت پوترینگ

رئیس پارلمان اروپا

 آقای رئیس

شبح جنگ جدیدی خاورمیانه و صلح جهانی را تهدید می کند.

از چند ماه پیش به این طرف، هفته ای نیست که جهان شاهد اظهاریه هایی رسمی و غیر رسمی، که همگی نخستین نشانه های پیش رس نزدیک شدن زمان یک ماجراجویی نظامی دولت آمریکا علیه ایران است، نباشد، و هرروز ازطریق منابع دیپلماتیک و سیاسی ، یا در رسانه های جمعی، به اشاره های پشت پرده و تحلیل هایی برمی خوریم که بر تشدید احتمال چنین حادثه ای دلالت دارد.

 آگر عقاب های واشنگتن، بعد از دستیابی به یک «عراق» ، اکنون برای دستیابی به یک «ایران» هم برای خود دلائلی دارند؛ و اگر آقای احمدی نژاد، بر اساس «جدول ضرب ها» و «منحنی های» مهندسی، برآنست که «آمریکا به ایران تعرض نظامی نخواهد کرد» (اعتقادی که یکسره از ایدئولوژی های توتالیتر سرچشمه می گیرد)، مردم ایران هم به سهم خود، آنقدر دلیل و تجربه دارند که، به حق، از محاسبات کسانی که در هر دو سوی نزاع، بیش از حد لازم نزدیک بینی وعدم مسئولیت خود را ثابت کرده اند، جز وقوع شوم ترین حوادث انتظاری نداشته باشند.

همه ی تحلیل گران واقع بین و بیطرف، اعم از آمریکایی یا غیر آن، در هشدار به دولت آمریکا علیه توسل به یک رویه ی ماجراجویانه، که شکل آن هرچه باشد، نتیجه ای جز یک فاجعه ی ژئوپولیتیک خانمانسوز نخواهد بود، همداستانند.

جنگ داخلی، پاره پاره شدن سرزمین کشور که به مابه النزاع اصلی جاه طلبی های نامشروع و شرم آور، بلکه به بازیچه ای در دست بازیگران میدان، تبدیل شده؛ پخش سرطان وار و بی حد و حصر همه گونه تروریسم، و بویژه تروریسم اسلامگرایان؛ و بالأخره، دنیایی از مرگ و ویرانی که هرروزشکلی رقت انگیز ترمی یابد ثمرات « دموکراسی آمریکا خواسته» ای است که گویا مردم عراق باید ازمشاهده ی آن شادمانی هم بکنند.

اگر در جهان ملتی را سراغ کنیم که بیش از هر ملت دیگر، آمریکای پس از جنگ جهانی دوم، با هریک از مداخلاتش در امور داخلی آن عدم شناخت کامل خود از واقعیت پیچیده و مسائل حیاتی آن ملت را به اثبات رسانده، آن ملت، مسلمأ ملت ایران است.

از بیش از نیم قرن پیش، دولت های پی درپی آمریکا، که باید دوران پرزیدنت ترومن را تا حدی از آنها مستثنی کرد، در مورد ایران جز توسل به راه حل های مبتذل، یعنی بجلو راندن عوامل مطیع خود، و عملی کردن طرح هایی متعارض با واقعیت ها و منافع ایران بدست آنها، کاری نکرده اند.

این نگرش به ایران روی دیگر سیاستی است که بموجب آن دولت های آمریکا، به نقطه ی نظرهای نیروهای واقعأ دموکرات ایران که در وجود ادامه دهندگان راه سیاستمدار و دموکرات بزرگ ایران، دکتر محمد مصدق، که در سال ۱۹۵۳ حکومتش تحت توجهات مخصوصشان سرنگون شده بود، تجسم می یابد، اندک توجهی روا نداشته اند؛ تا جایی که بجاست ازفقدان کمترین پشتیبانی معنوی آمریکا از این نیرو ها کلامی هم برزبان نیاوریم.

حال، اگربپذیریم که چنین رویه ای حتی با منافع واقعی خود مردم آمریکا نیز درتعارض قراردارد، آنگاه روشن خواهد بود که این حقیقت، یعنی مخاطرات پیروی از سیاست مشابهی درباره ی ایران، در مورد دموکراسی های اروپا به طریق اولی صدق می کند. بنا به دلائل بالاست که جبهه ی ملی ایران، که بنیادگذار آن کسی جز دکترمصدق نیست، برخود لازم می داند که از هم اکنون به رهبران سیاسی، رسانه های جمعی، و ملت های اروپا، درباره ی خطای بسیار بزرگی که عقاب های واشنگتن و همگامان اروپایی آنان می کوشند اروپا را در ارتکاب آن شریک کنند، هشداردهد؛ خطایی که تنها راه را بر تروریسم، آنهم در مقیاسی که تا کنون سابقه نداشته است، هموار می سازد، بی آنکه حتی کمترین ضمانتی علیه گسترش فعالیت های هسته ای فراهم کند.

ما برآنیم که انتظار مردم جهان از دموکراسی های کهنسال اروپایی این است که، بعکس، تمام امکانات خود را در راهی بکاربرند که بتوانند بکمک مخالفان آمریکایی یک ماجراجویی نظامی جدید، تب جنگ طلبی دولت بوش را فرونشانده، طرح جنون آمیزی را که در دست تدارک است بموقع خنثی سازند.

امروز چنین کوششی، که می تواند نه تنها حاکی از توجه بیشتر به واقعیت ایران، بلکه نشانه ای نیز از شناخت بهتر نیروهای واقعأ دموکرات آن نیز باشد، در عین حال بهترین کمک به این نیروها در مبارزه ی آنان برای رهایی ملت و کشور خود از بلای توتالیتاریسم اسلامگرا بشمار می رود.

بنا به دلائل بالا ما اعتقاد داریم که با مسئولیتی که شما بر عهده دارید، و با توجه به نفوذ اخلاقی که شخصأ از آن برخوردارید، موضعگیری شما بسود راهی که کلیه ی امکانات صرفأ سیاسی، و نه نظامی، را برای وادار ساختن مقامات تهران به انصراف از ماجراجویی کینه توزانه ی خود، و مقامات واشنگتن از خیالات جنگ طلبانه، بکار بندد، در جلوگیری از جنگی که نتایج آن غیرقابل محاسبه خواهد بود، تأثیر قابل ملاحظه ای خواهد داشت.

سی ام مهرماه ١۳٨٦ برابر ۲2 اکتبر ۲۰۰۷

هیئت اجرائی موقت سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور

دکتر پرویز داورپناه ــ مهندس کامبیز قائم مقام ــ دکتر همایون مهمنش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نظیر این نامه خطاب به مقامات اروپایی و آمریکائی زیر نیز ارسال شده است:

اروپا:

-           آقای خوزه مانوئل دورائو باروزو رئیس کمیسیون اروپا

-           بانو بنیتا   فرروـ والندر کمیسر امور خارجی اروپا

-           آقای خاوی یر  سولانا، نماینده ی عالی اروپا در سیاست خارجی و امنیت مشترک

آمریکا:

-           خانم نانسی پلوسی، سخنگوی کنگره

-           سناتور هاری رید، رهبر اکثریت سنا

-           سناتور جوزف بایدن، کمیته روابط خارجی سنا

آدرس ایمیل: sjmkhk@googlemail.com

متن انگلیسی:

IRANIAN NATIONAL FRONT

Founded by Doctor M. Mossaddegh

 (Organization Abroad)

 Press Release

 Open letter to the European Union

Octobre 22, 2007

Hans-Gert Pöttering, President of the European Parliament*

CC:

Europe:

José Manuel Durão Barroso, President of the European Commission

Benita Ferrero-Waldner, Member of the European Commission in charge of External Relations and European Neighborhood Policy

Javier Solana, the High Representative for the Common Foreign and Security Policy

USA:

Honorable Nancy Pelosi, Speaker of the House

Senator Harry Reid, Senate Majority Leader

Senator Joseph Biden, Senate Foreign Relation Committee

Dear Sir,

The specter of a new war threatens the Middle East and the peace of the world.

For a few months, every week we have witnessed declarations, official or not, which are forerunning signs of an American military adventure against Iran; and each day new revelations and analysis, emanating from diplomatic and political sources,  reported by the media, lend more credibility to such an eventuality.

If the Washington hawks, who have already had “their Iraq,”, now have their reason for wishing to have “their Iran”; if Mr. Ahmadi-Nejad, on the basis of his “multiplication tables” and “engineering diagrams,” believes that he can affirm that an American offensive against Iran will not take place (a discourse directly rooted in totalitarian ideologies), the Iranian people, for their part, have every reason to fear the worst as a result of the calculations of those who, on each side, have gone beyond manifesting their short-sightedness and irresponsibility.

All the realistic and impartial analysts, be they American or not, are, in fact, unanimous to warn the American government against an adventurism that, in whichever form it takes place, cannot but end in a geopolitical cataclysm, far more destructive, and still less controllable, than that which the people of Iraq have been suffering.

Civil war, dismemberment of national territory, has become a stake, even a toy, of illegitimate and shameful ambitions, an infinite metastasis of terrorists of all sorts, notably Islamist, and a landscape of death and devastation increasingly distressful, such are the fruits of “democracy” American style, of which Iraq must rejoice.

In the post-WWII era, the Iranian nation has been, more than any other people, subjugated to successive American administrations whose interventions have proved to be totally misguided and entirely at variance with the realities of the terrain.

In fact, for more than half a century, the US administrations – Truman presidency excepted to some extent –  have but resorted to simplistic solutions in contradiction with Iranian realities and interests, put into effect, as in Iraq, by their own pawns, without ever paying the least attention to the truly democratic forces of Iran symbolized by the authentic successors of the great Iranian democrat Mohammad Mossaddegh, who was overthrown by their initiative – let alone their simply lending their moral support to them.

Now, if we consider that such a policy is not in the interest of the American people, it is all the more true that it is not in the interest of European democracies.

For this reason, the Iranian National Front, founded by Dr. Mossaddegh, considers it its duty to warn, as of now, the European leaders, media, and peoples against the serious error into which American hawks and their “friends” in Europe attempt to drag them; an error that, if committed, would, above all, prepare the terrain, on an unprecedented level, for the terrorists, however, without guaranteeing in the least against nuclear proliferation.

On the contrary, we believe that the world expects the old nations of Europe to do – with the support of American forces opposed to the adventures that is being prepared – every thing to tune down the fervor of the Bush Administration and to neutralize this folly in time.

Such an attitude, while manifesting great consideration for the Iranian realities and for the viewpoint of Iranian democrats, today would be the best support lent to their struggle in trying to get rid of the Islamist totalitarianism that is strangling our people.

This is why, Sir, we are convinced that with the responsibility that you assume, and also thanks to your personal authorities, your attitude in favor of a path based on all appropriate political means, and not military ones, aiming at breaking the sinister adventurism of Tehran, as well as the belligerence of Washington, would weigh heavily against a new war of incalculable repercussions in the region.

Respectfully yours

The Executive Committee**

Dr. Parviz Davarpanah, Kambiz Ghaem Magham, Dr. Homayoun Mehmaneche

** E-mail: sjmkhk@googlemail.com

متن فرانسه:

 FRONT NATIONAL IRANIEN

Fondé par le docteur M. Mossaddegh

(Organisation de l’Extérieur)

 COMMUNIQUE DE PRESSE

 Lettre Ouverte à l’Union Européenne

22 octobre 2007

Monsieur Hans-Gert Pöttering,

Président du Parlement Européen

Monsieur le Président

Le spectre d’une nouvelle guerre menace le Moyen Orient et la paix du monde.

Depuis quelques mois, chaque semaine apporte son lot de déclarations, officielles ou non, qui sont autant de signes avant coureurs d’une aventure militaire américaine contre l’Iran, et chaque jour de nouvelles confidences et analyses, émanant des sources diplomatiques et politiques ou paraissant dans les media, en particuliers américains, viennent rendre plus crédible une telle éventualité.

Si, après avoir eu « leur Irak », les faucons de Washington, dont le vice-président Dick Cheney, ont leurs raisons de vouloir maintenant «leur Iran»; si Monsieur Ahmadi Nejad, sur la fois de ses «tables de multiplication»  et «diagrammes d’ingénieur»(!), croit pouvoir affirmer qu’ une offensive militaire contre l’Iran n’aura pas lieu(discours en droite ligne de toutes les idéologies totalitaires), le peuple iranien, de son côté, a toutes les raisons de craindre le pire des calculs de ceux qui, dans les deux camps, ont fait plus que de démontrer leur myopie et irresponsabilité.

Tous les analystes réalistes et impartiaux, américains ou non, sont, en effet, unanimes à mettre en garde le gouvernement américain contre un aventurisme qui, sous quelle que forme qu’elle se concrétise, ne peut que déboucher sur une conflagration géopolitique, de loin plus dévastatrice, et moins maîtrisable encore, que celle dont souffre depuis quatre ans le peuple irakien.

Guerre civile, dislocation du territoire national, devenu enjeu, voire jouet, d’ambitions illégitimes et inavouables, une métastase à l’infini des terrorismes de toute sorte, notamment islamiste, et un paysage de mort et de dévastation toujours plus affligeant; tels sont les fruits de la « démocratie» à l’américaine dont doit se réjouir aujourd’hui l’Irak.

Or, s’il y a dans le monde un peuple à qui, plus qu’à tout autre, l’Amérique de l’après guerre, à chacune de ses immixtions dans ses affaires nationales, a démontré sa totale méconnaissance du terrain et des enjeux, c’est bien le peuple iranien.

Jamais, en effet, depuis plus d’un demi-siècle, les gouvernements des U .S . A., si on en excepte l’administration Truman, plutôt que de choisir chaque fois les solutions de facilité en contradiction avec les réalités et les intérêts de l’Iran et de pousser en avant, comme en Irak, leurs propres pions, pour les mettre en œuvre, n’ont songé d’écouter, tant soit peu, les véritables forces démocratiques iraniennes que symbolisent les authentiques continuateurs du grand démocrate iranien qu’était Mohammad Mosaddeq, renversé en 1953 par leurs soins- sans même parler de leur apporter un soutien simplement moral.

Or, si là n’est pas l’intérêt bien compris du peuple américain lui-même, ce constat est encore plus vrai quand il s’agit des intérêts des démocraties européennes.

C’est pourquoi le Front National Iranien fondé par le docteur Mosaddeq, (Organisation de l’Extérieur), juge de son devoir de mettre en garde, dès aujourd’hui, les dirigeants politiques, les media et les peuples européens, contre l’erreur gravissime dans laquelle les faucons de Washington et leurs «amis» d’Europe cherchent à les entraîner; erreur qui, si elle était commise, ferait surtout le lit du terrorisme à une échelle encore jamais vue, sans pour autant offrir la moindre garantie contre la prolifération nucléaire.

Bien au contraire, nous considérons que, ce que le monde attend des vieilles nations européennes serait de tout mettre en oeuvre, avec l’appuie des forces américaines opposées à l’aventure qui se prépare, pour modérer l’ardeur guerrière de l’administration Bush et conjurer, à temps, la folie.

 Une telle, attitude, en témoignant d’un plus grand égard et pour la réalité iranienne et pour les points de vue des démocrates iraniens serait, aujourd’hui, la meilleure aide susceptible d’être apportée à la lutte menée par ces derniers pour se débarrasser du fléau du totalitarisme islamiste qui étouffe notre peuple.

Voilà pourquoi, Monsieur le Président, nous sommes convaincus qu’avec la responsabilité qui est la votre, mais aussi grâce à votre autorité personnelle, votre attitude en faveur d’une voie fondée sur l’usage de tous les moyens proprement politiques, et non militaire, pour faire plier l’aventurisme haineux de Téhéran, aussi bien que le bellicisme de Washington, pèserait d’un grand poids contre une nouvelle guerre, aux conséquences in calculables, dans la région.

Veuillez agréer, Monsieur le Président, l’expression de nos considérations les plus respectueuses.

Comité Exécutif*

Dr. Parviz Davarpanah, Kambiz Ghaem Magham, Dr. Homayoun Mehmaneche

----------------------------------

Cette lettre a été également adressée aux personnalités ci-dessous:

Europe:

-        José Manuel Durão Barroso, Président de la Commission Européenne

-        Benita Ferrero-Waldner, Commissaire aux Affaires Extérieures

-        Javier Solana, Haut Représentant pour la Politique Étrangère et de Sécurité Commune

USA:

-        Honorable Nancy Pelosi, Speaker of the House

-        Senator Harry Reid, Senate Majority Leader

-        Senator Joseph Biden, Senate Foreign Relation Committee

* E-mail: sjmkhk@googlemail.com

 
 
 
بازگشت به صفحه اول